سه ماه دوم از سومین سال زندگی
سلام عزیزدل مامان الان که دارم برات مینویسم مثل فرشته ها پاک و معصوم خوابیدی و از دیدنت سیر نمیشم. باورم نمیشه که سی ماه از کنار هم بودنمون میگذره. هزار ماشالله هر روز شیرین تر از روز قبل میشی و حسابی خوردنی شدی. حالا بریم سراغ اتفاقها و تغییراتت توی این سه ماه. شهریور ماه بود که باز هم دلمون هوای شمال کرد.آخه خیلی اونجا رو دوست داری و وقتی توی حیاط بازی میکنی واقعا لذت میبری و از لذت بردنت من و بابا کیف میکنیم. با مامانی فرح اینا و بعضی اقوام رفتیم و کلی خوش گذرو...
نویسنده :
مامانی
23:14